خــــط تـیـره های دنیای امروز

ایده ها و افکاری متفاوت از زبان من ...

خــــط تـیـره های دنیای امروز

ایده ها و افکاری متفاوت از زبان من ...

من و شیطان ...

به شیطان گفتم :  لعنت بر شیطان ، لبخند زد .
پرسیدم :  چرا می خندی ؟
پاسخ داد :  از حماقت تو خنده ام می گیرد .


پرسیدم :  مگر چه کرده ام ؟
گفت :  مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام .


با تعجب پرسیدم :  پس چرا زمین می خورم ؟
جواب داد :  نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای .
نفس تو هنوز وحشی است ؛ تو را زمین می زند .


پرسیدم :  پس تو چه کاره ای ؟
پاسخ داد :  هر وقت سواری آموختی ، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد ؛ فعلاً برو سواری بیاموز !